زنگ شادی

زنگ شادی

می خوام سالم تر و شاد تر زندگی کنم پس با من همراهی کنین
زنگ شادی

زنگ شادی

می خوام سالم تر و شاد تر زندگی کنم پس با من همراهی کنین

سال جدید و من جدید

وای باورم نمیشه دیگه چیزی تا شروع سال جدید نمونده...

چه زود گذشششششت،مگه نه؟

ازاونجا که انشاالله پس فردا عازم سفریم،نمی تونم تا بعد از عید اینجارو آپ کنم و باید از الآن بگم که سال نوتون مبارککککک

امیدوارم امسال مریضا سالم بشن

غصه دارا شاد بشن

آدمای تنها ، دوستای جدید داشته باشن و شاد باشن

آدمای شاد شادتر بشن

آدمای بی پول پولدار بشن

آدمای پولدار به بی پولا کمک کنن

خلاصه هممممهههه به آرزوهای قشنگشون برسن

راستی برای سال جدید می خوام یه کارایی بکنم...می پرسین چیکار؟؟؟فعلا این کارا:

کلاس یوگا

رانندگی

یادگیری تمام لغات تافل

مطالعه دروس ارشد رشته مشاوره

بارداری!

ارتباط با یکی دوتا از همسایه ها و یافتن دوستای جدید

شروع نویسندگی

دیگههههههههههه....؟

شایدم چیز جدیدی به ذهنم برسه که بعدا اضافه می کنم

به امید مفید بودننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن

یوهوووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

تا سال دیگه خدافظظظظظظظ

قطرات بارون و دیگر هیچ

من عاااااشق بارونم...صدای تق تق قطره های ریز و درشت بارون که به شیشه پنجره می خوره و آروم منو صدا می کنه که برم پشت پنجره بیرونو تماشا کنم و بعد با شیطنت ملایمی وسوسه میشم پنجره رو باز کنم...هآآآآآآآآه یه نفس عمیییییق و نشاط بعد از  ورود هوای تازه به ریه هام...و حالا نسیم خنک به همراه قطره های شاداب زمستونی/بهاری انگشتای باریک و زنونه ام رو نوازش می کنن...

آره درست حدس زدین امروز خدا برام سنگ تموم گذاشت و حسابی بارون باریده،الآنم داره می باره و من مثل همیشه سر ذوق آش پزی اومدم و یه آش خوشششش بوو و خوشش مزه بار گذاشتم

فکرشو بکنین...بوی آش پیچیده توی خونه،کتری و چای تازه دم روی بخاری خونه رو گرم کرده و صدای بارون و سایه ابرا جادو کرده

آره جادو...چه جادوی زیبایی...منم برای تکمیل این همه حس خوب و شاد و قشنگ میرم مهر و جانمازمو بردارم و بهش نزدیک تر بشم...

عاشق باشین

روزهای شاد من

امروز به این نتیجه رسیدم که این همه کار برای شاد بودن اصلا لازم نیست!

می دونین چرا؟

تا حالا آدمای بی خیال رو دیدین؟اکثرا چاقالون و می خندن...و کلا از فکرشون کمتر استفاده می کنن یعنی این قدر درباره هر چیزی فکر نمی کنن و نگران هیچی هم نیستن،راحتن،کلا آدمای عجیبین...ولی وقتی بهشون دقت کردم فهمیدم اونا یه ویژگی عالی دارن...شادن!!!

آخه مگه میشه؟چطور کسیکه برنامه خاصی نداره،هدف مشخصی نداره،روزارو به شب می رسونه بدون اینکه کمی فکر کنه...شاد باشه؟!!!برای آدمی مثل من که عادت دارم بطور وسواس گونه ای به همه چی فکر کنم باورش سخته...

من به این نتیجه رسیدم که شاد بودن ربطی به هییییییچ کدوم از این راها که مردم و کتابا میگن نداره...شاد بودن یه مهارت ذهنیه...

و الآن چند روزه روی خودم تستش کردم و دارم می بینم که جواب میده!

تا حالا این قدر به ذهنم دقت نکرده بودم...یه روز بطور اتفاقی درحال شستن  ظرفا بودم که به خودم اومدم و دیدم یکریز دارم توی ذهنم غر می زنم ازینکه خسته شدم و...همون لحظه متوقفش کردم و با خودم گفتم بسه دیگه همش انرژی منفی!سعی کن لذت هم ببرییییی...(خودمو دعوا کردم)این اتفاق یه تحول عظیم برای من به شمار میره...شاید کم کم شادی رو تجربه کنم...

این چند روز به محض اینکه می دیدم حس بدی دارم یا حتی کسلم و حوصله هیچ کاری رو ندارم به ذهنم توجه می کردم و تقریبا در همه موارد اون داشت نق می زد!واقعا که ذهن نق نقویی دارم...و سریعا ذهنم رو تغییر میدادم...می گفتم شاد باش چه روز قشنگی من چقدر خوبم و چندتا ویژگی مثبتم رو به ودم یادآوری می کردم

نتیجه اش باورنکردنیه...شما هم امتحان کنین...من در عرض چند ثانیه تبدیل میشم به یه آدم پرانرژی و دلم میخواد همه کارایی که روی هم تلنبار شده رو انجام بدم و دست به کار میشم

این روزا روزای شادیه...

چه دین قشنگی

دوستای گلم سلاااام(فرض می کنم وبلاگم خواننده هایی داره که نظر نمیدن!!!)

یه کتاب به دستم رسید که بی نظییییییره...

اول اینکه بگم من اصلا از کتابای مذهبی(به جز قرآن،نهج البلاغه و صحیفه سجادیه)خوشم نمیاد یعنی علاقه ای بهشون ندارم و فکر می کنم همشون تکراری اند و مثل یه سری سخنرانی می مونن که فقط نصیحت می کنن و کاربردی نیستن...

اماااااا....

باورم نمیشد بالاخره شیفته یکی از کتابای مذهبی شدم...واقعا معرکه است...باید بگم تاثیر عمیقی روم گذاشته و داره متحولم می کنه...

قبل از اینکه اسمش رو بگم باید بدونین که نویسنده این کتاب ویرژیل گئورگیو نام داره (ترجمه ذبیح الله منصوری) و این یکی از چیزایی هست که منو جذبش کرد و حس کردم باید چیز جدیدی برای گفتن داشته باشه

کتاب درباره جزییات زندگی پیامبرمون حضرت محمد(ص) هست که بسیار ساده و ملموس نوشته شده...من حدود 116 صفحه اش رو خوندم و به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم...

همیشه آرزو داشتم درباره جزییات زندگی پیامبرمون اطلاعاتی داشته باشم که باعث بشه هم خودم اونطوری زندگی کنم هم بیشتر ایمان بیارم و حالا اون کتاب همینجاست...



نام کتاب: محمد پیغمبری که از نو باید شناخت

نویسنده: کنستان ویرژیل گئورگیو

ترجمه:ذبیح الله منصوری

قیمت:17500 تومان

چاپ:صبا

امیدوارم شما هم این کتاب رو بخونین و لذت ببرین

قصد داشتم بخشی از کتاب رو براتون بنویسم ولی هرجارو که خوندم دیدم اگه مطالب قبلی رو نخونین نمی تونین لذت خوندن این کتاب رو حس کنین و شاید تصور کنین اینم یه کتاب مثل همون کتاباییه که گفتم!!!اما اصلا اینطور نیست...پس این لذت رو ازتون نمی گیرم و امیدوارم خودتون بخونین و استفاده کنین


من قوی هستم

دیروز به خودم ایمان آوردم!آره به خوده خودم!من تونستم تنهای تنهااااا برم دندونپزشکی و برگردم بدون کوچکترین درد،ترس یا اتفاق بدی،همه چیییی عالی بود عالیه عالییییی

چقدر حس خوبیه وقتی می فهمیکه قوی هستی...

من از امروز فهمیدم که می تونم قوی و مستقل باشم پس تمام تلاشمو می کنم که توی تمام مراحل زندگیم قوی ترین باشم... به خصوص مادر شدن...وااااای چه عالی میشه اگه بتونم زایمان طبیعی رو هم تجربه کنم و اون وقت فقط یه زن شجاع  نخواهم بود بلکه یه مادر شجاعم که می تونه از خودش برای بچه  اش الگو بسازههههه

خداجونم مرسییییییییییییییییییی